معرفی

قسمت اول: خان زربند به تازگی فوت کرده، او پسر جوانی به نام نادر دارد که سرگرم کارهای کفن و دفن و خاکسپاری است. برای این مراسم فرماندار تهران و چند تن از وکلای مجلس که تحت حمایت خان وکیل شده بودند نیز از تهران آمده بودند. در همان روز نصرت یکی از جوانان شهر که به خدمت سربازی رفته بود در حالیکه گلوله خورده و به شدت زخمی شده، برای مداوا به آنجا برمی‌گردد و در خیابان بیهوش می‌شود. میرزا که یکی از معتمدین و مؤمنان منطقه است او را دیده و به خانه خودش می‌برد و دکتر را بالای سرش می‌آورد. دکتر گلوله را درآورده و دستوراتی برای مداوا می‌دهد. کمی بعد پهلوان اکبر که ظاهراً نصرت را بزرگ کرده، به دیدنش می‌آید و می‌خواهد او را به خانه‌اش ببرد ولی دکتر می‌گوید که وی فعلاً نباید حرکت کند. چند روز بعد نادر به خانه میرزا می‌آید و گله می‌کند که چرا به مراسم ترحیم پدرش نیامده است، میرزا که میداند قصد اصلی نادر خواستگاری از پریدخت (دخترش) است برای چندمین بار به او می‌گوید که دخترش وصله او نیست. به مرور زمان حال نصرت رو به بهبودی می‌رود و این در حالی است که دیدارهای مکررش با پریدخت در خانه آنها، موجب بوجود آمدن علاقه بین آن دو شده است.

 

زمان پخش: دوشنبه 1401/6/7 ساعت 21:30

 

ارسال دیدگاه


ارسال

جهت مشاهده دیدگاه های کاربران کلیک نمایید

دیدگاه ها