قسمت بیست و هفتم: پویا، پدرام را به یک سوله بزرگ و قدیمی میبرد تا از این طریق میلاد را به آنجا بکشاند در نتیجه با موبایل پدرام به میلاد زنگ میزند و وانمود میکند یکی از طلبکارانش است و پدرام نزد اوست و به همین دلیل آدرس آنجا را به میلاد میدهد و میگوید بدون اینکه به پلیس اطلاع دهد، با پول به آنجا بیاید. حاج محسن از منیره میخواهد تا مهمانی و خواستگاری امیر و ماهورا را هرچه زودتر ترتیب دهند. سعید به بیمارستان پیش اسراء میرود و دوباره حرفهای قدیمی را تکرار میکند و در نهایت از اسراء میخواهد کاری به اختلاف او و حاج محسن نداشته باشد و هواسش به زندگی خودش باشد. اما اختلاف سعید و حاج محسن در زندگی آزاد و اسراء تأثیر گذاشته طوری که آزاد برای حل مشکل مالیاش ترجیح میدهد از پدرش کمک بگیرد و این موضوع باعث رنجش اسراء شده است. میلاد با ساکی از پول به آدرسی که پویا داده بود، میرود اما قبل از اینکه وارد آنجا شود به آذر زنگ میزند ولی آذر جواب او را نمیدهد. میلاد رودست میخورد و توسط پویا در آن انباری حبس میشود. پویا، پدرام را آزاد میکند و میگوید تمام پولی که از میلاد میخواسته را نیاورده است. با تهدید به او میگوید تا دو روز دیگر50 میلیون برایش جور کند و به دست او برساند. آذر هرچه به گوشی میلاد زنگ میزند، تلفنش خاموش است و دوباره از بیخبری او نگران میشود. سعید با دیدن میلاد به او میگوید آذر او را نمیخواهد و باید همین راهی که آمده برگردد. سعید سوئیچ ماشینش را از پویا میگیرد و ماشین پویا را به او میدهد بدون اینکه پویا اطلاع داشته باشد GPS به ماشینش نصب شده است چرا که سعید تصمیم گرفته او را تحت نظر داشته باشد و...