پیش از سریال «از سرنوشت» محمد رضا خردمندان را با فیلم خوب «بیست و یک روز بعد» در سینما شناختیم. فیلمی قابل تأمل در سینمای نوجوان. حالا او در «ازسرنوشت» بار دیگر دغدغههای خود را درباره دنیای کودک و نوجوان با رویکردی آسیب شناسانه به تصویر میکشد.
او در فصلهای یکم و سوم توانسته قطار قصه را در ریل خود به خوبی هدایت کند و البته بذرافشان، کارگردان فصل دوم سریال نیز با نگارش فیلمنامه دو سریال تب سرد و خط قرمز توانایی خود را در بازنمایی مسائل نوجوانی و جوانی اثبات کرده است. ضمن اینکه قصههای آن مماس با مسائل روز جامعه و دغدغهای اجتماعی است که همین مسأله توانست مخاطبان با طیفهای سنی و سلیقهای مختلف را جذب خود کند.
از سوی دیگر پخش این سریال از شبکه دو که بیش از شبکههای سراسری دیگر به کودک و نوجوان توجه داشته، انتخاب هوشمندانهای بود. سریالی که در سه فصل مجزا، روایتی بیوگرافیک داشته و هر یک از فصل، فرازی از زندگی شخصیتهای قصه را به تصویر میکشد. قصه سهراب و هاشم از کودکی تا بزرگسالی.
از این رو «از سرنوشت» سریالی زندگینامهای است که با تکیه بر ظرفیت تعلیق آفرین سرگذشت کاراکترها پیش میرود و به رمزگشایی تدریجی دست میزند. این روایت البته با یک پیش قصه آغاز میشود. بعد از ده سال که به گناه نکرده درگیر زندان شده حالا برگشته است و به دنبال پسر گمشدهاش میگردد تا به آغاز قصه که در یک مدرسه شکل میگیرد وصل میشود. پیرنگ اصلی «ازسرنوشت» را باید رفاقت و دوستی دانست. سهراب و هاشم که در خانه الیاسی به سرپرستی آقای خندان احداث شده رفاقتی عمیق را رقم میزند. آنها آرزوهای بزرگی را در سر میپرورانند و فراز و نشیبهای زندگیشان محور روایت اتفاقات این سریال میشود. در پس فراز و نشیبهای این رفاقت، آنچه به پیام کانونی درام بدل میشود، «امید» و «اراده» است.
اینکه انسان میتواند با تکیه بر امید و اراده که حاصل آن تلاش و همت خودآگاهانه است، سرشت و سرنوشت خود را رقم بزند. این معنا را میتوان در عنوان سریال هم نشانهشناسی شده که به شکل تلویحی تأکیدی بر این گزاره است که سرنوشت را میتوان از سرنوشت سهراب و هاشم که دو بچه پرورشگاهی هستند با اراده و همتی که به خرج میدهد پس از عبور از فراز و نشیبهای پر پیچ و خم زندگی، افسار زندگی را به دست میگیرند.
از این حیث «از سرنوشت» قصهای راهگشا برای غصه این روزگار است. روزگاری که یأس و نومیدی بر جامعه به ویژه نسل جوان غالب شده و به سرنوشتی محتوم تن دادهاند. مخاطب که در فصل اول و دوم با کودکی و نوجوانی هاشم و سهراب همراه شده بود اینک در فصل سوم سرگذشت آنها را در جوانی دنبال میکند. خوشبختانه شخصیتپردازیها به واسطه زمان دراماتیکی که وجود داشت به قوام یافتن کاراکترها و باورپذیری آنها در نزد مخاطب کمک کرد.
واقعیت این است که مجموعه «از سرنوشت» روایت متفاوتی از زندگی کودک و نوجوان است که هوشمندانه به سراغ دو کودک بیسرپرست رفته و چالشها و دغدغههای آنها را به تصویر کشیده. قصهای که جای آن در سریالهای تلویزیونی خالی بود. این نقصه قوت نه فقط در قصه و شخصیتهایش که در انتخاب بازیگران برای نقشآفرینی هم قابل ردیابی است. استفاده از کودکان و نوجوانان در نقشهای مرتبط به خودشان هم جسورانه بود هم مدبرانه که با هدایت خوب کارگردان ثمر داد. بازی راستین عزیز پور و امیررضا فرامرزی برای دوران کودکی سهراب و هاشم و دارا حیایی و کیسان دیباج برای دوران نوجوانی از جمله نکات قابل توجه این سریال است.
واقعیت این است که سالهاست بر فقدان یا کمبود فیلم و سریال درباره کودکان و نوجوانان در سینما و تلویزیون ایران تأکید میشود. اما یا آنقدر تعداد این آثار کم بوده یا کیفیت آن نازل بوده که حالا میتوان با سریال «از سرنوشت» نمونه موفقی را به عنوان الگو معرفی کرد. همچنان که در سینمای سال پیش نیز مجید مجیدی با بازگشت به سینمای خود یعنی سینمای کودک و نوجوان با ساخت فیلم «خورشید» درخشید و نماینده سینمای ایران در اسکار شد.
هم خورشید و هم از سرنوشت، رمز موفقیت خود را مدیون قصهای پرکشش، شخصیتپردازی درست، روایت اندازه، داستانی پرفراز و نشیب و بازی خوب کودک و نوجوان خود هستند.
«ازسرنوشت» هرچه جلوتر رفت قصهای جذابتر شد و از مصالح داستانی خود نکاست. نگاه روانشناختی/جامعه شناسی در این سریال کمک کرد تا مخاطب به دنیای درونی کودکانه و نوجوانانه شخصیتهای اصلی نزدیک شود و احساسات و روابط آنها را درک کند. به عبارت دیگر «از سرنوشت» توانست زیست-جهان کودک و نوجوان را در بستر درامی اجتماعی صورتبندی کرده و اثری موفق ارائه کند.