او گفته بود: «به ما و امثال ما که دنبال مال جمع کردن و... هستیم، نمیگویند! باذکاوت کسی است که اینطور کار را بهدست میآورد و بالاترین بهره را از آن میگیرد و به نحو احسن از فرصت استفاده میکند.» قصه بچهزرنگها و نامشان از همینجا بر سر زبانها افتاد. آنهایی که راهی جز جا زدن خود بهعنوان یک فرد افغانستانی نداشتند تا بتوانند قد و قامتشان را به اندازه یک مدافع حرم برسانند. مجموعه بچهزرنگ که حالا فصل دوم آن روی آنتن رفته، بر اساس همین متر و معیار حاج قاسم ساخته شد. روایت قصه شهدایی که تلاش کردند بتوانند به سوریه بروند. هرچند که در فصل دوم، پژوهشها غنیتر شده و قصه برخی شهدای افغانستانی هم روایت شدهاند. استفاده از برخی اعضای خانواده شهدا برای بازی در نقش شهید هم دیگر ویژگی بچه زرنگ است که آن را خاص کرده است. البته تهیهکننده بچه زرنگ میگوید که در برخی مواقع ناچار شده با گریم سنگین، چهره واقعی شهید را روایت کند. فصل دوم بچه زرنگ را باید متفاوت از فصل قبل دانست. این فصل پنج کارگردان و دو نویسنده دارد. هرکدام از کارگردانها یک یا دو اپیزود را ساختهاند اما وقتی در قاب تلویزیون آن را مشاهده میکنیم این تفاوت در دیدگاههای کارگردانها احساس نمیشود؛ چیزی که برخی عوامل آن را محصول تدوین درست میدانند. در ادامه پرونده جامجم درباره فصل دوم بچهزرنگ را میخوانید که گفتوگو با تهیهکننده، یکی از کارگردانها، یکی از نویسندهها و تدوینگر این فصل از بچه زرنگ است.
رشید حاجتمند، تهیهکننده بچهزرنگ درخصوص جزئیات فصل دوم و بازخوردهایی که از پخش آن گرفته به جامجم میگوید: ما در فصل جدید در کنار پنج شهید ایرانی، به زندگی پنج شهید افغانستانی از لشکر فاطمیون پرداختیم که شهید ابوحامد، فرمانده لشکر فاطمیون هم در میان آنها بود. در عین حال، به زندگی پنج شهید که اصالت ایرانی داشتند هم پرداختیم. قصه بچه زرنگ بر اساس جمله حاج قاسم است که گفته بود اینها بچهزرنگها هستند که در قالب هویت دیگری وارد سوریه شدند و از حرم دفاع کردند. بهطور کلی بچه زرنگ قصه اعزام این افراد است.
در فصل تازه برای اینکه تغییراتی در برنامه بدهیم و در عین حال احترام شهدای فاطمیون را هم داشته باشیم، به زندگی پنج شهید افغانستانی و پنج شهید ایرانی پرداختیم.
وی ادامه میدهد: در این فصل به قصه اعزام این شهدا پرداختیم و حتی در اپیزودهای شهدای افغانستانی هم به شیوه شهدای ایرانی، به روایت قصه اعزام آنها پرداختیم. در فصل جدید ما سراغ شغل آدمها رفتیم که البته در فصل قبل هم کمی به آن اشاره کرده بودیم. مثلا شهید سنجرانی کارمند بانک بود و با وجود تمکن مالی که داشت، برای دفاع از ناموس به سوریه رفت.
این قصه دفاع از ناموس را که مدافعان حرم داشتند، نمیتوان خیلی ریز باز کرد. تلاش کردیم در فصل جدید بوم زندگی این شهدا را به شکل کاملتری روایت کنیم و بیشتر به سمت زندگی و خانوادهشان برویم و نشان دهیم که اینها خانواده، زندگی و فرزند داشتند و اینطور نبوده که بخواهند از سر ناچاری به سمت دفاع از حرم بروند. در واقع تلاش کردیم این مسأله را در فصل جدید بیشتر نشان دهیم.
خاطره بازیگری مادر شهید
حاجتمند تأکید میکند که به غیر از برخی جزئیات در فیلمنامه، تغییر دیگری در فصل دوم ایجاد نشده است. او ادامه میدهد: همین که در این فصل هم مثل قبل تعدد کارگردان داریم، به نظرم اتفاق خوبی است و شاهد سلایق مختلف هستیم. در فصل قبل تجربه دوستان در این مدل کارها کم و به همین دلیل آزمون و خطای ما هم بیشتر بود. از طرفی مخاطب هم فصل اول را خیلی دوست داشت. خواست خدا در مرحله اول و بعد، عنایت شهدا بود که این قصهها شکل بگیرد.
در این فصل بیشتر از قبل، سراغ خانوادههای شهدا رفتیم. مثلاً برادر شهید نقش خود شهید یا در یکی از قسمتها، خواهر شهید نقش خودش را در قسمت مربوط بازی کرد. به همین دلیل در فصل جدید، خانوادهها بیشتر درگیر شدند و نفوذ بهتری هم در میان مخاطبان داشت.
وی درباره واکنش خانواده شهدا، تصریح میکند: مادر شهید جاودانی وقتی نقش خودش را بازی کرد و ضبط قسمت تمام شد، میگفت من قلبدرد گرفتم چون احساس کردم دوباره فرزندم را به سوریه اعزام کردم. از طرفی وقتی برادران شهید نقش خود شهید را بازی میکنند، خیلی خوب قصه را به مخاطب منتقل میکنند و حس برادرشان را لمس میکنند. مثلاً برادر شهید جهانی با من تماس گرفت و گفت با این که خانواده میدانستند که من نقش برادر را بازی میکنم، باز هم هنگام تماشای قسمت مربوط، حس میکردند برادرشان را دیدهاند و گریه میکردند.
به گزارش جامجم، یکی از مواردی که باعث میشود مجموعه بچه زرنگ مقبول مخاطب واقع شود، شبیه شدن چهره بازیگر به خود شهید است. این که چطور به چنین شباهتی نزدیک میشوند، روایتی است که حاجتمند آن را اینطور توضیح میدهد: ما در بخش گریم خیلی دقیق ورود کردیم و گریمور ما آقای توانا از روز اول درست جلو رفت و من هم گفتم که باید شبیه به شهید باشد. مثلاً یکی از شهدا ریش در صورت نداشت ولی برادرش که میخواستیم نقش او را بازی کند، ریش داشت. آقای توانا بالغ بر چند ساعت وقت گذاشت تا تست گریم آن چیزی شود که میخواستیم؛ یعنی علاوه بر انتخاب برخی برادران شهید برای بازی در نقش شهید مربوط، تلاش میکنیم روی مسأله گریم هم کار کنیم.
وی درخصوص برخی حساسیتها برای پرداختن به زندگی شهدا در حین نزدیک شدن به واقعیت زندگیشان، تصریح میکند: فیلمنامهها توسط آقای هادیان و خانم ولیپور به نگارش در آمد. این دو نفر به مشهد آمدند و با خانوادهها و تک تک دوستان شهید مصاحبه کردند. تلاش کردیم به زندگی واقعی آنها نزدیک باشیم. گاهی خانواده شهدا میخواستند برخی شوخیها از زندگی شهدا نمایش داده نشود اما ما تلاشمان این بود که واقعیت زندگی شهید را نشان دهیم. معتقدم که 95 درصد آنچه ساختیم واقعی است.
با توجه به اینکه مقر لشکر فاطمیون در مشهد است، ضبط ما در دو فصل اول و دوم در مشهد و حومه آن بود. میزان رضایت مخاطبان هم تا الان خیلی خوب بوده. این رضایت را از پیامکهایی که تاکنون به شبکه ارسال شده و به خودمان بازخورد دادند، گرفتیم. فصل گذشته هم آنقدر رضایت بالا بود که سراغ فصل تازه رفتیم.
وی درخصوص پژوهشهای فصل تازه تصریح میکند: ما فصل قبل را بیشتر بر مبنای کتاب جلو رفتیم و در این فصل تلاش کردیم که تک تک با مصاحبهای که با خانواده یا رفقایشان داشتیم، جلو ببریم. در واقع برای کارهای پژوهشی هم، تیمی تشکیل دادیم که هم مستندها و محتواهای پیش از این را پیدا و رصد کنیم و هم مصاحبه با خانوادهها را داشته باشیم. مثلاً برخی از کارگردانهای این 10 قسمت در فصل دوم، افرادی هستند که خودشان مستند شهید را ساخته و قبل از آن، تحقیق و پژوهش درباره شهید کرده بودند. در واقع از محتواهایی که قبلاً درباره این شهدا ساخته شده بود هم برای ساخت قسمتها بهره بردیم.
حاجتمند درباره فیلمنامه فصل دوم عنوان میکند: روال به این شکل بود که ابتدا محتواهای تولید شده را جمعآوری کردیم و بعد دو نویسنده فصل دوم، این محتواها را خواندند و دیدند و در نهایت با خانواده و دوستان شهید مصاحبه کردند و متن نهایی را نوشتند. هادی حاجتمند، محمدحسین امانی، محمدمهدی خالقی، جواد علیزاده و محمدصادق رمضانی پنج کارگردانی بودند که هرکدام یک یا دو قسمت را کارگردانی کردند. ما نزدیک به 40 روز فیلمبرداری با دو تیم را به صورت همزمان داشتیم و تدوین را هم از زمان ضبط آغاز کردیم.
وی با اشاره به اینکه در فصل جدید به زندگی 10 شهید - پنج شهید ایرانی و پنج شهید افغانستانی- مدافع حرم پرداخته شده، میگوید: ساخت فصل گذشته کمی سختتر بود. فصل قبل پایه پژوهش را بیشتر بر مبنای کتاب گذاشته بودیم اما در این فصل پژوهش را حدود یک ماه انجام دادیم. یعنی بیشتر روی پیشتولید و پژوهش وقت گذاشتیم.
همراهی خانواده شهدا
از جمله ویژگیهای خاصی که بچه زرنگ دارد، تعدد کارگردانهاست. هادی حاجتمند، محمدحسین امانی، محمدمهدی خالقی، جواد علیزاده و محمدصادق رمضانی پنج کارگردانی هستند که فصل دوم بچه زرنگ را کارگردانی کردهاند. هر کدام یک یا دو قسمت را ساخته و به مخاطب ارائه کردهاند. محمدمهدی خالقی از کارگردانهای فصل دوم بچه زرنگ است. او در این فصل زندگی شهید شیخ محمد رضایی و شهید محمدرضا خاوری را ساخته است. خالقی در گفتوگو با جامجم از سختیهای کار فصل دوم بچه زرنگ میگوید.
او اشاره میکند: در فصل قبل هم دو قسمت در کنار تیم بودم و زندگی شهید عارفی و شهید جاودانی را ساختم. یکی از تفاوتهای مهم این فصل با فصل قبل در سوژههاست. در این فصل پنج شهید مدافع حرم افغانستانی به شهدای ایرانی اضافه شدند. این مسأله خیلی مهم است چرا که جنبه جهانی انقلاب اسلامی را در این حوزه نشان میدهد. در حوزه پژوهش و نگارش هم فرصت بیشتری داشتیم. در فصل دوم یک نویسنده خانم و یک نویسنده آقا داشتیم که فرصت بیشتری برای پژوهش داشتند. به خصوص پژوهشهای میدانی که در قسمتهای مربوط به شهدای افغانستانی انجام شده است. به لحاظ سبک و سیاق تقریباً بر مدار فصل اول جلو رفتیم.
خالقی از بازخوردهای دریافت شده از خانوادهها میگوید: تجربه ما در همه این سالها که برای شهدا به خصوص شهدای مدافع حرم کار کردیم، نشان داده اگر بتوان در مراحل کار همراه باشند، نتیجه کار بهتر خواهد شد. ضمن این که همراهی خانوادهها مخاطبان بیشتری را هم به سمت برنامه میکشاند. در دو فصل بچه زرنگ - به اندازه دو قسمتی که کار کردم میگویم - با خانوادهها ارتباط گرفتم و آنها را در جریان جزئیات محتوای نهایی قرار دادیم. وقتی این خانوادهها در جریان کار قرار گیرند و با آن کار همدل باشند، راحتتر میتوان از آنها برای محتوا همراهی گرفت. مثلاً در ساخت قسمت مربوط به شهید خاوری، خواهر شهید، نقش خودش و برادر شهید هم نقش خودش را بازی کرد. این مسأله به جذابیت و واقعیتر شدن اثر کمک بسیاری میکند.
البته نباید فراموش کرد که بازی گرفتن از خانوادهها، کار سخت و پیچیدهای در حوزه کارگردانی است؛ چون بازیگر حرفهای نیستند. هر کسی یک سبکی دارد. من در کنار تعامل مداوم، طراحی و تعریف کلیات هر سکانس برای بازیگران و استفاده از بداهه و زندگی خود شهدا، تلاش میکردم از آنهایی که بازیگر نیستند هم بازی بگیرم. البته فقط خانواده شهدا نبودند بلکه گاهی رفقای شهدا جای خودشان بازی میکردند.
وی تأکید میکند: من قبل از ضبط، کلیات سکانس را به آنها میگفتم و از آنها میخواستم مسائلی را که به نظرشان درست است، بازی کنند. البته کلیات دیالوگها را هم میگفتم اما اینطور نبود که خیلی خطکشی شده و خشک جلو برویم. از بداهه و خلاقیت آنها هم استفاده کردیم. مسأله کلی در روایتگری زندگی شهدا این است که شهدا هم مثل همه انسانهای دیگر، در زندگی فراز و فرود داشتهاند. همیشه تلاش میکردیم به نقاط اختلاف و حساسیتبرانگیز نزدیک نشویم تا حساسیت کاذب ایجاد نکند. تلاش ما این بود که یک قصه روان و ساده باشد که شخصیت شهدا را نشان دهد و ماجراهای حین اعزام را روایت کند. از مواردی هم که احساس میکردیم در خانواده حساسیت ایجاد کند، دور شدیم.
غنیتر شدن پژوهشهای فصل دوم بچه زرنگ
عباس هادیان از جمله نویسندگان این فصل از بچه زرنگ است. او در گفتوگو با جامجم به برخی پژوهشهایی اشاره میکند که در فصل دوم در پیش گرفته و باعث غنیتر شدن محتواهای این فصل شده است. هادیان از نویسندگان فصل دوم بچه زرنگ در خصوص تفاوتهای این فصل با فصل قبل میگوید: من در فصل قبل هم نگارش هفت قسمت را در دست داشتم و در این فصل هم هفت قسمت را نوشتم. فصل جدید قطعاً مسیر رو به جلویی داشت؛ چون تجربه فصل قبل را هم داشتیم. علاقه داشتیم این فصل را به لحاظ کیفی و همچنین محتوایی پیش ببریم.
در فصل قبل اتکای ما به منابع مکتوب بود که ابتدا تصور میکردیم میتواند نیاز ما به محتوا را تأمین کند اما به مرور احساس کردیم به موارد دیگر هم نیاز داریم. بخشی از مصاحبههای فصل دوم بچه زرنگ، شکل سند مانند و احترام به خانوادهها را داشت. گاهی میدیدیم برخی شهدا منابع مکتوبی ندارند و به فراخور قصه، سراغ مصاحبه میرفتیم تا منابعمان را تقویت کنیم. با توجه به اینکه ممکن بود خود قصه اعزام خیلی جذابیت نداشته باشد، تلاش کردیم به زندگی شهدا هم بپردازیم تا جذابیت قصه بیشتر شود. وی در خصوص بازی نابازیگر و ملاحظات آن در فیلمنامه، تصریح میکند: ابتدا به این فکر نمیکردیم از خانوادهها استفاده کنیم اما به واسطه تلاشی که برای شبیه شدن چهره شهید در قصه داشتیم، احساس کردیم فرصت خوبی است که از شباهت برادران برای نشان دادن چهره شهید بهره ببریم. به همین دلیل بود که در فصل جدید، برخی برادران شهید جای شهدا را بازی کردند.
در این راهی که میرویم گاهی خود مسیر، برایمان مشخص میکند به چه سمتی برویم. انگار خودشان این مسیر را مشخص کردهاند تا راه را پیدا کنیم. هادیان ادامه میدهد: از شهید سیدحکیم (محمدحسن حسینی) با این که شهید شاخصی در فاطمیون است، منبع مکتوبی پیدا نکردیم و این باعث شد ما با مصاحبه با خانواده جلو برویم. به همین دلیل هم کارگردانی این اپیزود در دست آقای رمضانی بود که پیش از آن مستندی درباره شهید حکیم ساخته بود. شاید در این میان برخی محتواها به دردمان نخورد و ناچار شویم آن را کنار بگذاریم. یعنی محتواهای مناسب را باید با یک نظم معنادار کنار هم قرار دهیم تا به فیلمنامه درست برسیم.
وی درباره جزئیات روال پژوهش برای رسیدن به دادههای لازم در شروع کار، میگوید: برای رسیدن به محتوا، ابتدا سراغ منابع مکتوب و مستندهای ساختهشده میرفتیم. در کنار آن، مصاحبه با خانواده و همرزمان هم جزو کارهایمان بود. در یک یا دو جلسه سه ساعته با آنها صحبت میکردیم و روی آن کار میشد. بچه زرنگ از مجموعههایی است که نمیتوان پایانی برای آن متصور شد. در آینده احتمالاً به آذربایجان شرقی برویم و به مرور جلو برویم. مبنای ما این است که استانی جلو برویم.
چالشهای تدوین بچهزرنگ
به گزارش جامجم، شاید اگر به یکی از مخاطبان بچه زرنگ بگویید کارگردانهای مختلفی آن را جلو بردهاند، باور نکند. یکدست بودن قسمتهای و اپیزودهای آن، نکتهای است که باعث شده مخاطب با آن ارتباط برقرار کرده و این تعدد کارگردان در اپیزودها را احساس نکند. علی گورانی، تدوینگر بچه زرنگ در این دو فصل بوده که هنرش باعث شده خروجی کار به یکدستی و وحدت برسد.
او در گفتوگو با جامجم از برخی نکات تدوین میگوید که باعث شده اپیزودهای بچهزرنگ یکدست باشد. وی ادامه میدهد: کلیت قصه بچه زرنگ، داکیودرام است و به همین دلیل تنها یک مدل میتوان آن را تدوین کرد. در فصل قبل، بیشتر کارگردانهایمان از کارگردانی مستند به سمت داستانی آمده بودند و قدری با داکیو درام ناآشنا بودند. در اپیزودهای اخیر پختگی را در کارگردانی شاهد بودیم. کار تدوین این فصل سنگین بود چون هشت کارگردان همزمان پیش من میآمدند و نظرات مختلفی داشتند. البته در حین چالش، جذابیت هم داشت.
گورانی در خصوص تکنیکهای یکدست شدن تدوین اپیزودها تصریح میکند: تلاش میکردم فرم خودم را داشته باشم اما ایده کارگردانها را هم پیاده کنم. در واقع هنر تدوین است که این چند دستگی کارگردانی مشخص نشود. باید در تدوین کاری کنیم که جای دوربین مشخص نباشد و بیننده دوربین ما باشد. همه تلاش من این بود که بیننده دوربین باشد و احساس نکند ضبط و مونتاژ کردیم. برای هر قسمت هفت هشت روز وقت میگذاشتم چون فرصت کم بود و در چند روز ضبط شده بود.
https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/172548