به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، مهران مهام، تهیه کننده و فیلمنامهنویس که مهمان برنامه «نشان ارادت» از شبکه دو سیما بود، درباره خاطره اولین آشنایی خود با نام امام حسین(ع) گفت: اتفاقی در کودکی برایم رخ داد. در دو سالگی مادرم را از دست دادم. ما سه فرزند بودیم و پدرم دست تنها باید این سه بچه را بزرگ میکرد. بیماریای به نام ذاتالریه میگیریم و گفته بودند کارم تمام است. پدرم برایم تعریف کرد که چون مادرت تازه از دنیا رفته بود، من گرفتار بودم و گفته بودند دومی و سومی را هم میکشد. چنین فشاری روی پدر مرحومم بود. پدرم میگفت شبی از شبها نیایش کردم و گفتم: خدایا این یکی را از من نگیر. داغ پشت داغ برایمان سخت است.
چه کسی گفته بچه تو میمیرد؟
وی ادامه داد: پدرم میگفت کل قسمت بالاتنه بدنت را عفونت گرفته بود و هیچ پنیسیلین و آنتی بیوتیکی جواب نمیداد. پدرم سید بود و آن شب با گریه خوابیده بود. میگفت وقتی خوابیدم یک شخص نورانی در خوابم آمد و پرسید چرا ناراحتی، چه شده و من گفتم به تازگی همسرم را از دست دادهام و اگر فرزندم را هم از دست بدهم، ممکن است فامیل و اطرافیان بگویند این دارد بچه را هم از بین میبرد. آن شخص به پدرم گفته بود چه کسی گفته بچه تو دارد میمیرد؟
او افزود: آنطور که برایم تعریف کردهاند من 9 روز در کما بودم و پدرم از خواب میپرد و میبیند من سِرُم و دستگاه اکسیژن را با وجود سن کم از خودم جدا کردهام و دارم پایین تخت راه میروم. از 7- 6 سالگی روانه خدمتگزاری و نوکری در هیأتها شدم. بچه چهارراه تلفنخانه نارمک هستم. هیأتی به نام هیأت جوانان بود و ما دو گروه سینه زنی داشتیم. کوچک که بودم علاقهمند به داشتن بیرق و کتل بودم. کتل و هیأت را ما جلو میبردیم و وقتی وارد هیأتی میشدیم و خوشامد میگفتند که «سینه زنان خوش آمدید خوش آمدید» و ما باید این پرچمها را به علامت سلام جلوی هیأتها میدادیم و بزرگترها سینه میزدند.
مهام خاطرنشان کرد: مداحمان آقا جعفر بود که میگفت: «شیر سرخ عربستان، وزیر شه خوبان پسر مظهر یزدان، که بُدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و...» ترجیع بدنش میشد «شه باوفا اباالفضل(ع)» وقتی بزرگتر شدم درجه گرفتم و چای پخش میکردم. آرام آرام دنبال کارهای بزرگتر بودم. نوجوان بودم و از نظر اقتصادی کاری نمیتوانستم بکنم. در راه امام حسین(ع) باید جانی و مالی جلو برویم.
ارادت تصویربردار ارمنی به سیدالشهداء
او در پاسخ به این پرسش که چطور میشود که شما و بزرگانی چون خسرو شکیبایی با افتخار از این کار و خدمت در هیأت عزاداری امام حسین(ع) یاد میکنید، توضیح داد: ما اصلاً کار بزرگی نمیکنیم. دوستانی که در دهه اخیر در سطح شهر میبینید هم همینطور هستند. کار بزرگ مختص عاشورا و اتفاقاتی است که در صحرای کربلا رخ داد. با اینکه میدانستند آخر این مسیر مرگ است اما ماندند. فقط میتوانیم کاری کنیم که ذرهای از بزرگی و عظمت آن را نشان بدهیم. چای دادن یا شستن استکان عزاداران حسینی را نباید به عنوان کار عنوان کرد. باید تا ته این راه ایستاد. آنجا در کربلا جبهه خیر و شر تشکیل شده است. چرا بعد از هزاران سال هیچ صحبتی از جبهه شر نمیشود. ممکن است حتی عدهای طرفدار این جبهه باشند. جبهه خیر که کوچک و مظلومتر بوده است سالهاست که جهانی شده است. در همین هیأت قمر بنی هاشم در شبکه دو تصویربرداری ارمنی داشتیم. باید میدیدید که این آدم در دهه محرم چه میکرد؛ یک ارمنی که دوستانی که در شبکه دو هستند میتوانند دربارهاش شهادت بدهند. این مشعل باید همیشه روشن بماند و این بیشترین هدف ماست.
دوست دارم تا جان در بدنم است، بجنگم
مهام در پاسخ به این پرسش که به کدام یک از اهل بیت بیشتر وصل هستی گفت: قمر بنی هاشم(ع). روحیه شخصی من اینطور است که آدم مبارزی هستم و تا جایی که بشود برای چیزی که عقیدهام است میجنگم و دوست دارم تا جان در بدنم است بجنگم. امام حسین(ع) که وصل بود و میدانست چه میکند. عدهای با ارادت امام حسین(ع) داشتند وصل میشدند. واسطه اصلی که حضرت عباس(ع) است که در شجاعت بیهمتا بود تا جایی که میتوانست ایستاد و این آرزوی من است که اینگونه باشم. آدم اهل دفاع نیستم، اهل مبارزه هستم.
این تهیه کننده درباره اینکه اگر قرار باشد صحنهای از صحنههای واقعه کربلا را بسازد، کدام صحنه را خواهد ساخت، اظهار کرد: آنجایی که قرار است بروند و برای طفلان آب بیاورند. وقتی حضرت عباس(ع) را تیر باران میکنند تا مشکها سوراخ شوند و آب به کودکان نرسد، بهترین سکانس است و من عاشق این سکانس هستم.
https://www.farsnews.ir/news/14020529000240