تلویزیون تعاریفی بنیادین به عنوان یک رسانه امروزی دارد و تنّوع و تکثّر شبکههایش در هر کشوری نشان میدهد که برای گروههای متفاوت اجتماع، میتواند برنامه داشته باشد. کمتر شبکه در جهان وجود دارد که طیف بسیاری از مخاطب را درگیر کند مگر آنکه در حوزه محلی یا بومی باشد و طیف فعالیت رسانههایش، علاوه بر ویژگیهای ساختاری رسانه، متکی به ویژگیهای بومی باشد. برای همین قضاوت با معیار استاندارد یا معیاری ظاهری و روزمره، کامل نیست. در ایران خودمان، تعدّد شبکههای اصطلاحاً سراسری و همچنین شبکههای استانی را داریم. هر کدام از اینها نیز با بنیانی تعریف شده مستقر شدهاند و امکان انتخاب به بیننده داده شده تا برنامههای خود را یافته و آن را تماشا کند. کسی هم نگفته یا نمیتواند ادعا کند که برخلاف استانداردهای آغازین تلویزیون در جهان، صد در صد جریانسازی و سوگیری دادن به مخاطب، صرفاً از دریچه تلویزیون رخ میدهد. حتی در جامعه خودمان که به ظاهر ساختار صدا و سیما، منحصر و حاکمیتی است، چنین ادعایی به تمامه، گزاف است. این روزها تلویزیون ما میکوشد با استفاده از توسعه نفوذ آن در سطوح گوناگون اجتماعی، اعم از شهرها و روستاها و حتی در میان اجتماعات متحرک چون عشایر، برنامههای خاص و گاه عام بسازد، این نیز طبیعی است. دنیای امروز در حال گذر و تجربه بسیاری از رفتارهای رسانهای و درگیر سازنده مخاطب است. از برکت تحولات فناورانه نیز، دسترسی به برنامهها، برای همگان میسّر است که با تبلیغ و اطلاعرسانی میتوان انتظار داشت، مخاطبان با آگاهی کامل به دیدن برنامهها بنشینند اما از این مقدمه نسبتاً مطول و بنیادین عبور کنیم تا به نکته اصلی، یعنی خنده، برسیم.
«خنده» را میتوان بر لبان همه افراد دید، از تبسم در هنگام دیدن یکدیگر تا حداکثر تلاش برای نقل نکات خندهدار و شادیآور. بنابراین توجه به خنده و خنداندن و سرور، یکی از بدیهیات زندگی است. تأکیدات دینی نیز بر مثبت انگاشتن همه مردمان، تا پیش از بروز هرگونه رفتاری، مستقر است. بنابراین میتوان با دیدن هر فردی، شاد هم بود؛ یعنی بدون قضاوت آغازین. توجه برنامهسازان به این رفتار انسانی، توجهی طبیعی است.
تلویزیون ما در سالهای گوناگون به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خنده را در الگوها و ساختارهای متعدد مورد توجه قرار داده و بسیاری از برنامهها را میتوان ردیف کرد که اصطلاحاً، شاد یا طنازانهاند. چه مجموعههای داستانی و چه به زبان امروزی talk showهای بسیار. الگوهای موفق نیز همیشه امکان استمرار داشتهاند.
ما در داستانیها، نمونههای متأخری چون «پایتخت» با شش سری ساخت را داریم یا «نون خ» که به فصل پنجم نزدیک میشود. در الگوهای دیگر متأخر، «خندوانه» را داشتیم و مشابه آن را شاید بتوان برنامه نوظهور «سیدخندان» که به فصل دوم آن، نزدیک شدهایم. کاری ندارم که برنامهسازان، هر کدام برنامه خود را برتر میانگارند، طبیعی است. به این هم کاری ندارم که در قیاس با یکدیگر، ممکن است تشابهاتی باشد، که هست و نباید به اینها توجه داشت؛ که در نکتهای بنیادین باید گفت همه این برنامهها، مخاطب مشابه دارند، همان انسان با ویژگی اجتماعی بودن که در الگوی ما، بسیار بر واژه خانودگی آن، توجه داریم. برای همین ساخت برنامهای که بتواند ساعاتی پس از لحظات فعالیت سالم برای تأمین معاش یا کسب علم و تحصیل، شبانگاه در کنار خانواده، آرامش و شادی داشت یا نکات تلنگرآمیزی برای کاربرد در ساعات بعدی زندگی به دست آورد، اصلی بدیهی است. واژه مصطلحی داریم که رسانه ملی ما را دانشگاه میانگارد. بر این مبنا، طراحی یا انتقال محتوا به مخاطب، باید واجد خصوصیات دانشگاهی باشد. یعنی هر آنچه طراحی میشود، باید بر محوری روشن باشد و از تنوع و پراکندگی بسیار دور باشد. شاید سادهتر آن است که همانند ویژگی اسلامی مرکزمحور باشد مانند کعبه به دور آن محور مرکزی باشیم، محتوای نهایی یا برایند نهایی ما را به آن مرکزیت یعنی فطرت الهی متمرکز دارد و از لغو و بیهوده گویی و آشفتگی، پرهیز شود.
برنامه «سیدخندان» بیشترین تلاش را برای تنوع آیتمی کرده است و مبتنی بر تجربه فصل نخست، وارد دومین فصل میشود. بازتابهای بسیاری دریافت کرده و نقدهای متنوع، دیدگاههای مثبت و منفی هم به همراه داشته است. کاری به بازخوردها ندارم، اما ضروری است از هر حاشیهای پرهیز شود. نه در آیتمها، نکتهای نادیده گرفته شود و نه تعدّد بسیاری ایجاد شود که بعد از دیدن هر قسمت، بیننده نتواند محور یکسان فطری بیابد. مجری تجربه پس داده فصل نخست نیز، فراتر از بازخوردهای بیرونی که بخشی به رفتار شخصی خودش و بخشی به نگرش های او برمیگردد، در این فصل حتماً تأکید بسیاری بر بهتر کردن برنامه خواهد داشت. نباید از خیلی از بازخوردها برآشفته شود و البته نباید هم بیخیال باشد. عملکرد او در برنامههایی چون «پاورقی»، قطعاً بر قضاوت اجرای او در «سیدخندان» تأثیر میگذارد اما این قضاوت باید بر این محور ارزیابی شود که مخاطب این دو برنامه متفاوت هستند، ضمناً شبکه دو نیز ادعای عام مانند شبکه سه نداشته و ندارد و این برنامه نیز در اندازه خودش، مخاطب خواهد داشت و برداشت اینکه فصل نخست 5 درصد بیننده در نظرسنجی کسب کرده و فلان برنامه شبکه سه بالای 50 یا 60 درصد، قضاوت بیمبنایی است.
مخاطب امروزی نه در انحصار سیماست، نه در انحصار یک شبکه. او همزمان با بهرهمندی از تلویزیون، با ابزار و مجاری گوناگون به دریافت نکات مورد نظر میپردازد حتی 5 درصد مخاطب هم، قطعاً اعدادی چند میلیون مخاطبی را میتواند نمایندگی کند و چنین تعداد مخاطبی در وانفسای ادعای شبکههای مجازی که به ندرت عضو یا فالورشان، به چندصدهزار یا یک میلیون میرسد، بسیار خوب است. امید که فصل دوم «سیدخندان» همان محور مرکزی متمرکز نگاه داشتن مخاطب با محتوای سالم و سرورانگیز، بر مبنای فطرت الهی انسان را بروز دهد.
«سید خندان» کاری از گروه اجتماعی اقتصادی شبکه دو سیما به تهیهکنندگی محمدحسین بزرگیراد و اجرای محمدرضا شهبازی است که به زودی روانه آنتن شبکه دو خواهد شد.