قسمت ششم: چند روز قبل حمیدرضا همسر خانم مقبلی برای گرفتن بارش (ماسک و شیلد) از مرز، به گمرک رفته است. او با کمک یکی از دوستانش آنها را در سوله بزرگی دپو میکند. حمیدرضا که میداند تا چند روز آینده کرونا سر تا سر شهر را فرا میگیرد، برای تهیه ماسکهای بیشتر و خرید پارچه و کش (با کیفیت پایین) تولیدی ماسک راه میاندازد. حمیدرضا بابت شیوع بیماری کرونا خیلی خوشحال است چرا که با فروش ماسک با قیمت بالا سود بیشتری به جیب میزند. او با اهدا محمولهای از ماسکهای رایگان به بیمارستان از طرف رئیس علوم پزشکی دانشگاه، هدیهای دریافت میکند. پریسا از پخش فیلم ابراز پشیمانی کرده و از دکتر احتشام عذرخواهی میکند. دکتر او را میبخشد. مسعود (نامزد سابق پریسا) برای عرض تسلیت به خاطر فوت عزیز خانم سعی دارد وارد بیمارستان شده تا پریسا را ببیند. پریسا از محوطه بیمارستان مسعود را میبیند و میخواهد برای همیشه او را فراموش کند. بهزاد برای دیدن نوزادش (آرمان) به بیمارستان میآید ولی روی دیدن بچهاش را بدون معصومه ندارد و بخاطر فوت معصومه، خودش را سرزنش میکند. از پریسا میپرسد آیا پرستاری که موجب مرگ همسرش شده را پیدا کرده است یا خیر؟ پریسا متوجه میشود بهزاد هنوز پرستار معصومه را فراموش نکرده است و در صدد پیدا کردن اوست. پرستاری که باعث انتقال ویروس کرونا به معصومه شده است. مادر ماهان (نوجوان فوتبالیست) بعد از اینکه متوجه میشود ماهان شهریه ثبت نام باشگاه را بدون اجازه او از دخل پساندازش برداشته، با ماهان برخورد میکند ولی در نهایت وقتی متوجه میشود پسرش علاقه زیادی به یادگیری فوتبال دارد به اتفاق ماهان به رستوران بهزاد رفته و از او میخواهد فوتبال را به صورت خصوصی با ماهان تمرین کند. لیلا حالش بهتر شده است. او از زندگی گذشتهاش برای پریسا تعریف میکند که وقتی سینا 3 ساله بوده از تورج طلاق گرفته و با پرویز ازدواج میکند. خانواده معصومه از بهزاد میخواهند مدتی نوزادش (آرمان) را به آنها بسپارد ولی بهزاد قبول نمیکند. حبیب که روزها در بیمارستان مشغول فعالیت است، مجبور است شبها داخل مغازهاش (تعمیر وسائل منزل) بخوابد؛ او احتمال میدهد ناقل بیماری کرونا بوده و برای خانوادهاش خطرناک است اما نرگس به دلیل اینکه حبیب جانباز شیمیایی بوده و ریهاش درگیر است، نگران اوست. دکتر احتشام نیز دچار بیماری کرونا میشود.
زمان پخش: شنبه 1401/11/1 ساعت 21:15