قسمت پنجم: سعدی نزد نادر آمده و به دروغ میگوید پهلوان قصد فرار داشت که با گلوله مأموران از پای درآمد. ظاهراً مأموران قلابی بوده و اصلاً از تأمینات تهران نیامده بودند و این پاپوشی بود که سعدی و نادر برای پهلوان دوخته بودند. همان شب نادر، مست و خراب وارد زورخانه میشود و گوشهای مینشیند. میرزا که به دنبال نصرت آمده، در زورخانه را باز میبیند و وارد میشود. او با دیدن نادر در آن محل فریاد زده و میگوید: که او نباید مست و لایعقل، در گود مقدس زورخانه پا میگذاشت و اگر پهلوان اکبر این وضع را ببیند به شدت عصبانی میشود، نادر میگوید که دیگر پهلوانی در کار نیست و پهلوان کشته شده است. میرزا که حسابی شوکه شده است یقه او را گرفته و میپرسد که چه بلایی سر او آورده. نادر او را به عقب هل میدهد، میرزا زمین خورده و در اثر اصابت سرش با زمین جان میسپارد. نادر به سرعت از آنجا بیرون میرود. کمی بعد نصرت که نگران میرزا شده به آنجا میآید و بالای سرش شروع به شیون و فریاد می کند. طبعاً او به جرم قتل میرزا دستگیر میشود. نادر که فرصت مناسبی برای از صحنه به در کردن رقیب بدست آورده به سعدی میگوید هرچه زودتر نصرت را به تهران انتقال دهد. از آن طرف دکتر پی کار پهلوان را گرفته و متوجه میشود که آن مأموران اصلاً در تهران وجود ندارند.
زمان پخش: یکشنبه 1401/6/13 ساعت 21:30