قسمت دهم: فراز در نزدیکی مسجد نصرت را دیده و با حالی آشفته نزد پدرش میآید و میگوید که چرا قاتل پدربزرگ برای خودش آزادانه در شهر راه میرود. نادر او را از نزدیک شدن به نصرت منع نموده و میگوید کلامی از این موضوع به مادرش نگوید چون وضع روحی خوبی ندارد. همان شب نادر نزد نصرت میرود و میگوید چون فکر میکرد او مرده با پریدخت که روحیهای داغون داشت، ازدواج کرد. حالا هم تا پریدخت نفهمیده که او برگشته بهتر است از آنجا برود چون ممکن است زندگی او از هم بپاشد. نصرت که همه امیدهایش را بر باد رفته میبیند، چمدانش را برمیدارد که برود ولی اصلاً به دنبالش امده و او را به خانهای ویرانه نزد سعدی که حالا فرتوت و افلیج شده میبرد. سعدی میگوید برای سبک شدن بار گناهانش قصد دارد حقایقی را به وی بگوید. بعد او همه چیز را از قتل پهلوان و میرزا گرفته تا باز شدن مجدد پرونده گوهرشاد بدست نادر برای او تعریف میکند.
زمان پخش: یکشنبه 1401/6/20 ساعت 21:30