قسمت هفتم: پریدخت به شدت شوکه شده و غمگین است. نادر دائماً از دور و نزدیک مراقب اوست، کمی بعد حکم عزل سعدی از تهران میآید، سعدی یقین دارد که این کار زیر سر نادر خان است. مدتی بعد سرانجام نادر خان موقعیت را مناسب تشخیص داده و از پریدخت خواستگاری میکند. پریدخت به او میگوید که بچهای در راه دارد و قصد دارد برای همیشه از آنجا برود. نادر همچنان برای ازدواج با وی پا فشاری میکند. آنها ازدواج میکنند و از آنجا میروند. پس از چند سال در حالی که پسر پریدخت 6 ساله شده آنها دوباره به آنجا برگشته و در خانه بزرگ نادر اقامت میکنند و ادامه داستان در 20 سال بعد یعنی سال روایت میشود. نادر خان در تلاش برای رسیدن به مقام استانداری است و برای به دست آوردن حمایت مردم و روحانیت، تکیهای بزرگ با عمارتی زیبا ساخته و از روحانی پیری به نام سیدعزیز دعوت نموده تا روز عاشورا برای وعظ به آنجا بیاید. ظاهراً سیدعزیز دایی نصرت بوده و بین مردم محبوبیت زیادی دارد.
زمان پخش: سهشنبه 1401/6/15 ساعت 21:30