قسمت نهم: نادرخان مجدداً از سیدعزیز دعوت میکند تا به تکیهاش بیاید و دشمنیهای قدیمی را کنار بگذارد. سیدعزیز میگوید که خوب میداند این دعوت به خاطر رسیدن به مقام استانداری است، ولی نادر انکار کرده و اصرار میورزد. سیدعزیز مهلتی از او میخواهد تا با خداوند مشورت نماید. نادر بعد از دیدن نامه به پریدخت میگوید که به خاطر خود او ان نامه را به وی نداده چون کار نصرت دیگر تمام بود، ولی پریدخت می گوید که او یک خائن است و در این سالها به همه خیانت کرده و 20 سال با دروغ با وی زندگی نموده است. نادر میگوید که در تمام این سالها عاشق او بوده و حالا هم توقع دارد که بخشیده شود. در همین اوضاع و احوال ناگهان سر و کله نصرت پیدا میشود. ظاهراً 20 سال قبل دکتر با استفاده از نفوذ چند تن از دوستان توانسته حکم اعدام وی را به حبس ابد تبدیل نماید. دکتر به استقبال نصرت رفته و او را به خانه سید عزیز میآورد. نصرت کلی سؤال دارد و طفره رفتن دکتر و سیدغزیز فایدهای ندارد. سرانجام او میفهمد مه نادر با پریدخت ازدواج نموده و صاحب یک پسر نیز نیز میباشند. کمر نصرت با شنیدن این خبر خم میشود. دکتر با ناراحتی به او می گوید که نادر اگر می خواست میتوانست خیلی کارها برای رهایی او انجام دهد. خبر آمدن نصرت به گوش همه و طبعاً نادر میرسد.
زمان پخش: شنبه 1401/6/19 ساعت 21:30