قسمت اول: بابک کمالی حسابدار سعید مفخم (کارخانهدار) در زندان است. رؤیا همسر بابک در پی ثابت کردن بیگناهی اوست. از این رو امیر (پسر حاج محسن) را تعقیب میکند تا به کارخانه سعید میرسد. سعید از دوربین مدار بسته، رؤیا را میبیند و به پویا (نوچه خود) میگوید تا او را از محل متواری کند. حاج محسن و سعید مفخم غیر از اینکه دوستان قدیمی هستند، قرار است با هم فامیل شوند و امشب مراسم عقدکنان اسراء (دختر حاج محسن) با آزاد (پسر سعید) است. همه مهمانان در منزل حاج محسن حضور دارند. درحین مراسم عقد، زنگ منزل به صدا درمیآید. امیر متوجه حضور رؤیا جلوی درب منزلشان میشود و چون از موضوع زندانی شدن بابک اطلاع دارد، نگران است و از رؤیا میخواهد آنجا را ترک کند ولی رؤیا عنوان میکند تا تمام شدن مراسم عقد منتظر خواهد بود تا حاج محسن را ببینند و او را بخاطر اتفاقات پیش آمده، در جریان بگذارد.