قسمت دوم: رؤیا بعد از تمام شدن مراسم عقد اسراء و آزاد، حاج محسن را میبیند و تمام ماجرای شوهرش (بابک) را برای حاج محسن تعریف و عنوان میکند بابک طمع کرده است و از سعید رشوه گرفته تا حسابهای شرکت را لاپوشانی کند و همسرش در حال حاضر در زندان به سر میبرد ولی مدارکی در دست اوست که ثابت میکند همسرش بیگناه است. رؤیا از حاج محسن میخواهد تا کمکش کند بابک از زندان آزاد شود. حاج محسن که اطلاعی از اختلاف حساب شرکت نداشته، تصمیم میگیرد دنبال این موضوع باشد تا حقی از فربد (برادرزادهاش) که نصف سهم کارخانه به او میرسد، ضایع نشود. از این رو از امیر که در کارخانه سعید کار میکند، میخواهد تا حسابهای دو سال گذشته شرکت را برای او درآورد. آزاد مهمانی در رستوران ترتیب داده و تمام دوستانش را دعوت کرده است. در این بین آنها خانمی به اسراء میگوید که آزاد با این کارش فقط خواسته ثابت کند که ازدواج کرده است تا بقیه دست از سر او بردارند. رؤیا به زندان رفته و به بابک میگوید تنها کسی که میتواند تو را نجات دهد حاج محسن است و مدارکش را در اختیار او قرار دهد. ولی بابک از زندان زنگ میزند و از او میخواهد تا او را از زندان بیرون بیاورد. پویا هم پسر بابک و رؤیا را از جلوی مدرسه سوار ماشین کرده و...