قسمت نوزدهم: پویا بعد از پنچرگیری ماشین باران که خود مقصر خرابی آن بود، با خریدن شاخه گلی به سمت شرکت او میرود. حاج محسن و منیره برای عیادت بابک به بیمارستان میروند ولی رؤیا روی خوشی به آنها نشان نمیدهد. آزاد و اسراء به دنبال جائی برای اجاره هستند اما با اندک پولی که اسراء دارد، توانستند خانهای در جنوب شهر اجاره میکند. احمد برای دیدن حاج محسن به گلخانه میرود. محسن از دست پسرانش مخصوصاً امیر دلخور است. احمد عنوان میکند جای شکرش باقی است که نه اسمی از امیر در پرونده آمده و نه پولی به حساب او ریخته شده است. ولی حاج محسن میگوید اگر امیر ریالی از حق فربد را بالا کشیده باشد از او شکایت خواهد کرد. امیر برای عذرخواهی از حاج محسن به گلخانه میآید و از پدر میخواهد او را بخشیده و کمکش کند. سیما کلید آپارتمان را از سعید میگیرد تا آزاد اسباب و اثاثیه اسراء را جمع کند و به خانه جدید ببرد. احمد تلفنی به محسن خبر میدهد سرنخی از یک شرکت کذایی بدست آورده است و احتمالاً میلاد در آن دخالت داشته. فردای آن روز احمد به اتفاق محسن و امیر نزد بازپرس پرونده علیرضا میروند. بازپرس که تا آن موقع برای اثبات بیگناهی علیرضا سرنخی پیدا نکرده است، از امیر میخواهد به آنها کمک کند تا به سرنخ جدیدتری برسند. آذر که دیگر توان مالی پرداخت بدهیهای میلاد را ندارد، نزد پدرام (برادر میلاد) میرود و عنوان میکند تصمیم به فروش شرکت دارد و فقط میتواند چک آقای جعفری را تا فردا پاس کند. پدرام داخل آسانسور است و با فردی تلفنی صحبت میکند که کاملاً مشکل آذر را میداند. گویی او خود میلاد است. مش رجب هم همسرش آیناز را با خود آورده است و گشتی در گلخانه میزنند.