قسمت بیست و پنجم: علیرضا به ملاقات بابک میرود ولی بابک او را نمیشناسد. همه خانواده در منزل حاج محسن جمع هستند. اسراء طاقت نیاورده و به حاج محسن میگوید از بیماریاش خبر دارد و باید عمل شود ولی حاج محسن ترجیح میدهد اول کار ناتمامش را تمام کند. سعید به شخصی تلفن میزند تا آماری از میلاد و پدرام در استانبول بگیرد. آن فرد به سعید میگوید مدارک استخدامی پویا را برایش بفرستد. در این حین میلاد به آذر زنگ میزند و آوا بدون اینکه حواسش باشد به سعید میگوید که میلاد به مادرش تلفن زده است. سعید بلافاصله به آپارتمان پویا میرود و به او میگوید میلاد از ایران خارج نشده است و هر طور شده باید او را پیدا کند. اسراء با امیر صحبت میکند و ماجرای بیماری محسن را به او میگوید. رابطه اسراء و آزاد دچار بحران شده و مدام با یکدیگر بحث میکنند. مریم به علیرضا میگوید برای ماهور (خواهرش) خواستگار آمده و بهتر است قضیه امیر و ماهور را با منیره در میان بگذارد. حاج محسن که عذاب وجدان علیرضا را میبیند به او میگوید تصمیم دارد تکهای از زمینهایش را بفروشد تا سفتههای بابک را پاس کند. سیما به منزل آزاد آمده و میگوید کاری که مربوط به یک شرکت تبلیغاتی است برایش پیدا کرده است و برای کمک به آزاد، کارت عابر بانکی به او میدهد. میلاد برای به دست آوردن دل آذر و راضی کردن او به شرکت میرود و به آذر میگوید مدارکی دارد که اگر رو کند سعید نابود میشود. پویا از طریق کامی رد میلاد را تا مسافرخانه میزند ولی متصدی آنجا به پویا میگوید همچین مسافری نداشته است.