قسمت بیست و هشتم: علیرضا به امیر پیشنهاد میدهد که ماهورا دختر خوبی است و با او ازدواج کند ولی امیر بیشتر به جدی بودن بیماری پدر فکر میکند تا ازدواجش با ماهورا. سعید وارد دفتر کارش میشود با دیدن آزاد آن موقع شب تعجب میکند و متوجه میشود بین او و اسراء اختلافی پیش آمده است از این رو به آزاد میگوید اسراء را به کارخانه کشانده و به او بگوید کارخانه حق اوست. آذر که مجدداً از مفقود شدن میلاد نگران است، سراغ او را از پدرام میگیرد و با نشانیهایی که پدرام به آذر میدهد متوجه میشود پویا، میلاد را گروگان گرفته است. او نزد پویا رفته تا جای میلاد را بگوید ولی پویا وانمود میکند از او خبری ندارد. پیش سعید میرود و میگوید تصمیم دارد گم شدن میلاد را به پلیس اطلاع دهد. حاج محسن، موضوع گروگانگیری میلاد را به احمد خبر میدهد. سیما، آزاد را نصیحت میکند که مبادا تصمیم نادرستی در مورد اسراء بگیرد و باعث پشیمانیاش شود. از طرفی منیره نیز متوجه میشود بین اسراء و آزاد مشکلی پیش آمده است. سعید به سولهای که در آن میلاد حبس شده میرود و به او میگوید باید تا پایان امشب با پویا از آنجا بروند. باران به پویا زنگ میزند و میخواهد او را ببیند. پویا سر قرار به کافه میرود و به باران پیشنهاد ازدواج میدهد. باران به پویا میگوید قبلاً ازدواج ناموفقی داشته است که در حین صحبتهایشان نگهبان ساختمان به پویا زنگ میزند که پلیس دنبال اوست. امیر به خواسته سعید و آزاد به کارخانه میرود تا آزاد حرف دلش را به امیر بزند ولی آزاد نمیتواند چیزی بیان کند.