قسمت هفدهم: اسراء و آزاد خوشحالاند از اینکه حاج محسن با ازدواجشان موافقت کرده است. اسراء به مادرش خبر میدهد و آزاد نیز با جعبه شیرینی وارد خانه شده و به خانواده اطلاع میدهد. سیما به سعید میگوید حاج محسن با ازدواج بچهها موافقت کرده است اما او همچنان از این وصلت راضی نیست. امیر به قصد فروش ویلا به بنگاه املاک میرود اما با خبری که انتظارش را ندارد، روبرو میشود او متوجه میشود سعید سند ویلا را به اسم خودش زده است و امیر حتی نمیتواند با اینکه قولنامه به اسم اوست، ویلا را بفروشد. امیر هم به سعید زنگ میزند که تمام اسناد اصلی قراردادهای شرکت که میلاد هم جز آن بوده، دست اوست. سعید یکه میخورد چون تا آن موقع نمیدانست اسناد دست امیر است. آذر به اتفاق آوا به کافی شاپ آزاد میرود. او با دیدن آزاد که حال و روز خوبی ندارد و نتوانسته رضایت پدر را جلب کند، آنجا را ترک میکند و نزد پدر میرود و از پدرش میخواهد دست از سر زندگی آزاد بردارد. سعید میگوید آزاد میتواند برای زندگیاش تصمیم بگیرد ولی نباید روی کمک من حساب کند. آزاد و اسراء به دیدن علیرضا میروند و خبر ازدواجشان را به او میدهند. علیرضا هم قول میدهد هر طور شده به مهمانی آنها بیاید. پویا به شرکت افشار میرود ولی افشار بدون اطلاع سعید، شرکت را واگذار و از آنجا رفته است. پویا، سعید را در جریان میگذارد. قرار است یک مهمانی ساده برای عروسی آزاد و اسراء برگزار شود. هر دو خانواده در حال آماده شدن و رفتن به رستوران هستند.