قسمت بیست و نهم: آزاد که با اصرار سعید قرار بود به امیر بگوید قصد متارکه با اسراء را دارد، امتناع میکند و میگوید اسراء را دوست دارد و به هیچ وجه او را طلاق نخواهد داد. امیر در عین ناباوری با شنیدن حرفهای آنها متأثر شده، آنجا را ترک میکند. آزاد از امیر میخواهد اسراء چیزی از این موضوع نفهمد. زمانی که سعید از کارخانه بیرون میرود، پلیس سر میرسد. آقای کامیابی افسر اداره آگاهی سؤالاتی در مورد پویا از سعید میپرسد اما او در کمال خونسردی میگوید مدتی است از پویا بی خبراست. سعید به پویا زنگ میزند و میخواهد او را در خانه باغی ببیند اما پویا قبول نمیکند چون میداند این بار سعید کلک او را میکَند از این رو پویا آب پاکی را روی دست سعید میریزد و به او میگوید بین آنها همه چیز تمام شده است و پلیس دنبال هر دوی آنهاست. سپهران به سعید زنگ میزند که پویا پسر پرویز (همکار قدیمیاش) است و اسم اصلی او پیام سلطانی است نه پویا. سعید از سپهران میخواهد چند نفری را اجیر کند تا پویا را به انباری که میلاد در آن زندانی است، ببرند. از سویی در فلاش بک این قسمت سریال خواهیم دید: پرویز (پدر پویا) از سعید میخواهد چکهایی که بخاطر او کشیده است را پاس کند وگرنه راهی زندان میشود. پویا در نوجوانی شاهد التماس پدر و بیتفاوتی سعید بود. از این رو فکر انتقام به سرش میزند. سعید به آدرس منزل قدیمی پرویز میرود و پویا را میبیند. به پویا میگوید میداند او پیام پسر پرویز است و برای انتقام به او نزدیک شده است. پویا نیز سعید را تهدید میکند که تمام مدارکی که بر علیه او دارد را به زودی به دست حاج محسن میرساند. پویا توسط افرادی ناشناس به دستور سعید ربوده میشود و او را به سولهای که میلاد زندانی است، میبرند. پدرام نزد پلیس رفته و اعتراف میکند و آدرس محل زندانی شدن میلاد را به پلیس اطلاع میدهد. صحنهای در ذهن سعید مرور میشود که قبل از رسیدن پلیس به محل، آدمهای او، پویا و میلاد را از آنجا خارج میکنند.