قسمت شانزدهم: سیما همراه آوا (نوهاش) به گلخانه میرود تا حاج محسن را راضی کند هرچه زودتر آزاد و اسراء سر زندگیشان بروند اما حاج محسن به خاطر بالا کشیدن اختلاف بین او و سعید حاضر به این وصلت نمیشود. سعید با دیدن نقاشی آوا و شنیدن از زبان او، متوجه میشود سیما برای وساطت به گلخانه حاج محسن رفته است. این موضوع باعث عصبانیت او شده و با سیما و آزاد جر و بحث می کند. آزاد در مقابل سعید میایستد و علت ناراحتی او را اینگونه بیان میکند که در برابر حاج محسن کم آورده است و ادامه میدهد از ریز به ریز اخبار کارخانه با خبر است. آزاد با ناراحتی از خانه بیرون و به سمت شرکت آذر میرود. آزاد بخاطر دخالتهای پدر برای زندگی آیندهاش، شک میکند شاید پنهان شدن میلاد ارتباطی با پدر داشته باشد از این رو با آذر در مورد میلاد صحبت میکند که علت بیخبری او چیست؟ آذر میگوید اگر میلاد جواب قانعکنندهای برای پنهان کاریاش نداشته باشد، بازنده خواهم بود. اسراء هم سر میز شام حاضر نمیشود. حاج محسن هم برای اینکه حال و هوای اسراء عوض شود به اتفاق او برای زیارت به امامزاده میروند. شخصی به اسم آقای موسوی که قبلاً برای گلخانه بذر تهیه میکرد، از علیرضا چک دارد. حالا برای گرفتن طلبش نزد حاج محسن میآید. حاج محسن از رفتار او کمی عصبی میشود و دیگر حاضر به معامله با او نخواهد بود. اسراء به خاطر ضعف بدنی در بیمارستان نقش بر زمین میشود. حاج محسن و منیره و آزاد برای دیدن او به بیمارستان میروند. امیر تصمیم به فروش ملک خود گرفته است.