قسمت هجدهم: ظاهراً مهمانی اسراء و آزاد با مشاجره سعید خوب برگزار نمیشود. (سکانسی از این صحنه دیده نمیشود) سیما با ناراحتی مهمانی را ترک کرده است و ماشینی کرایه میکند تا به سمت منزل برود ولی ماشین بین راه پنچر شده و راننده مشغول پنچرگیری است. در این فاصله سیما ناراحت و غمگین به تماشای فیلم مهمانی که توسط آذر گرفته شده، نشسته است او از رفتار سعید احساس شرمندگی میکند چرا که سعید به حاج محسن می گوید امیر در حسابهای کارخانه دست داشته و علیرضا هم تصمیم داشته به ترکیه برود. حاج محسن هم بخاطر اینکه از کارهای علیرضا و امیر بی اطلاع بوده، از آنها رنجیده خاطر میشود. آزاد و اسراء به سمت آپارتمانشان می روند ولی نزدیک منزل پویا را میبینند که از طرف سعید مأمور شده تا کلید آپارتمان و سوئیچ ماشین آزاد را بگیرد. آنها که نمی خواهند به منزل پدرشان بروند، به ناچار هتل می روند ولی شناسنامه همراهشان نیست. آزاد از سیما می خواهد تا شناسنامه را به آدرس هتل بفرست.
همان شب سعید به باشگاه بیلیارد دوستش (سپهران) میرود و متوجه میشود اسناد زمینهای رباط کریم دست اوست. سپهران به او میگوید چند نفر به دنبال افشار هستند ولی او به کانادا مهاجرت کرده است. منیره از حاج محسن میخواهد تا امیر را ببخشد و کمکش کند تا از این گرفتاری بیرون بیاید. علیرضا از خانواده خداحافظی میکند و راهی زندان میشود. پویا با پنچر کردن ماشین باران سعی دارد به او نزدیک شود و...