قسمت چهاردهم: در خانه حاج محسن همه از جمله حاج احمد جمع هستند. آزاد بخاطر رفتار توهین آمیز پدرش از حاج محسن عذرخواهی میکند. او سر موضوع رفتار بدی که با حاج محسن داشت، با پدرش جر و بحث میکند. علیرضا تصمیم میگیرد خودش را به پلیس معرفی کند. همه از این موضوع ناراحت هستند. پویا ماشین آنها را تعقیب میکند و به سعید اطلاع میدهد که علیرضا خودش را معرفی کرده است. خانم جوانی به اسم باران مظاهری از طرف پدرش به دفتر مفخم میآید. او قراردادی در خصوص فروش تخفیف مواد اولیه برای امضاء مفخم آورده است. ولی به مفخم میگوید شایعاتی در مورد حسابرسی شرکت آنها شنیدهاند که برای وجهه و آبروی هر دو شرکت مناسب نیست. مفخم برای همکاری با آنها عنوان میکند حرف اول و آخر را من در این شرکت میزنم. از طرفی رفتارهای پویا نشان میدهد که به باران علاقهمند است. طهماسب در گلخانه محسن به عنوان نگهبان (تا برگشتن مش رجب از ولایتش) مشغول میشود. رؤیا از حاج محسن میخواهد دیگر پولی بابت حساب بیمارستان ندهد. آزاد چون نمیتواند رو در رو به اسراء قصه گذشتهاش را تعریف کند از این رو نامهای برایش مینویسد و او را در جریان میگذارد.